انشا در مورد سحرخیز باش تا کامروا شوی
بدون شک همه ما این ضرب المثل سحر خیز باش تا کامروا شوی را شنیده ایم و شاید تنها چیزی که همیشه ما را به یاد سحرخیزی می اندازد خروس باشد زیرا با اولین سپیده های صبح از خواب بیدار می شود و با صدای خود امدن روز را به دیگران خبر می دهد.در ادامه یک انشا با این موضوع برای شما عزیزان قرار داده ایم.
سحرخیز بودن خوب است اما چقدر ؟
بله بارها این ضرب المثل را شنیده ایم که سحرخیز باش تا کامروا شوی
این ضرب المثل را بار ها از زبان معلم و مادر و بزرگتر های دیگر شنیده ایم
هر کدام با یک افتخار و یک غروری این ضرب المثل سحرخیز باش تا کامروا شوی را گفته اند
اما اگر درست فکر کنیم می بینیم کامروایی اگر منظور پول داشتن یا زندگی در رفاه یا موفقیت هست که هیچ کدام از این افراد که خودشان می گویند به آن نرسیده اند
و اگر منظور انجام دادن کارها و رسیدن به کار ها باشد بله شاید موفق بوده اند و من هم تجربه کردم
اما واقعا منظور از کامروایی همین است که به موقع به کارهایت می رسی یا معنی موفقیت در زندگی هم می دهد
اگر معنی موفقیت در زندگی گرفته شود پس این ضرب المثل اشتباهی هست
واقعیت این است که خیلی از ضرب المثل ها مثل همین که میگوید سحر خیز باش تا کامروا شوی نتیجه حتمی ندارند و بستگی به خیلی چیز های دیگر دارند
من خودم خیلی ها را می شناسم که دیر از خواب بلند می شنوند ولی به خاطر اینکه مغزشان خوب کار می کند یا شانس داشته اند در زندگی انسان های موفق و پولداری شده اند
شما چه فکر می کنید ؟
مثلا همین مدرسه آمدن با هزار بدبختی و به قولی سحرخیز بودن چه کسی را در زندگی کامروا و موفق کرده است
هیچکس
فقط کسانی که مغزشان خوب کار کرده انست و خلاقیت و فکر داشته اند موفق و کامروا شده اند
آیا دوازده سال سحر خیز بودن کار درستی هست ؟
من می گویم نه
پسر همسایه ما که پدرش مرغداری داشت بدون اینکه سحرخیز باشد و با ۵ کلاس سواد الان در سن ۲۰ سالگی همه چیز دارد و به قول معروف عشق و حال می کند با زندگی ولی ما هیچ چیزی نداریم
حکایت بزرگمهر در مورد سحرخیز باش تا کامروا باشی
به هر صورت انشا خود را با این حکایت که درباره سحر خیز باش تا کامروا باشی هست تمام می کنم :
حکایت کرده اند٬ بزرگمهر٬ هرروز صبح زود خدمت انوشیروان می رفت٬
پس از ادای احترام ٬رو در روی انوشیروان می گفت :
سحرخیز باش تا کامروا شوی …!!!
شبی انوشیروان به سرداران نظامی اش دستور داد تا نیمه شب بیدار شوند و سر راه بزرگمهر٬ منتظر بمانند.
چون پیش از صبح خواست به درگاه پادشاه بیاید٬ لباس هایش از تنش در بیاورند و از هر طرف به او حمله کنند تا راه فراری برای او باقی نماند.
بزرگمهر راه فراری پیدا نکرد، برهنه به درگاه انوشیروان آمد.
پادشاه خندید و گفت:
مگر هر روز نمی گفتی سحرخیز باش تا کامروا شوی ؟
بزرگمهر گفت:
دزدان امشب کامروا شدند٬ زیرا آنها زودتر از من بیدار شده بودند.
اگر من زودتر از آنها بیدار می شدم و به درگاه پادشاه می آمدم من کامرواتر بودم…
انشا در مورد سحرخیز باش تا کامروا شوی
The post انشا در مورد سحرخیز باش تا کامروا شوی appeared first on پرشین بکس.