داستان کوتاه و جالب درباره ورود موش به خانه
انشا نوشتن در مورد موضوعات تخیلی می تواند بسیار ساده و آسان باشد به شرطی که ذهنی خلاق داشته باشید و بتوانید با کلمات بازی نمایید.در این پست قصد داریم درباره ورود موش به خانه یک داستان کوتاه و یا انشا را برای شما عزیزان قرار دهیم.
دیروز روی مبل نشته بودم و مثل همیشه سرم تو گوشی بود و داشتم بهترین استفاده را از وقتم میکردم و در شبکه های اجتماعی وبگردی یا ولگردی میکردم که یهو صدای جیغ مادرم را شنیدم که درون اشپزخانه بود ، با خودم گفتم حتما دستشو بریده ، البته داخل پرانتز بگم که در نظر مادرم یک بریدگی کوچک مثل قطع شدن یک عضو از بدن است.
به خاطر همین با سرعت به سمت اشپزخانه رفتم دیدم مادر رفته بالای کابینت و با ترس و لرز میگه مو ، مو ، موش. من هم که از موش میترسیدم به سرعت از اشپزخانه فرار کردم و پدرم را که در دبلیو سی بود صدا زدم و گفتم بیا که یک موش اومده خونه و الانه که ما سکته کنیم. نمیدونم پدرم کارش تموم شده بود یا نه ولی کارشو خلاصه کرد ، اومد بیرون و رفت به سمت اشپزخونه. اول مادرمو از اشپزخونه خارج کرد بعد دنبال موش گشت ولی چون موش رفته بود زیر کابینت ها نمیتونست پیداش کنه.
بعدش به من گفت یه وسیله بلند بیار تا بتونم از زیر کابینت فراریش بدم. من هم رفتم دسته طی را به پدرم بدم ، به محض اینکه وارد اشپزخونه شدم ، چشمتون روز بد نبینه موش با یک حالت هراسان از زیر کابینت بیرون اومد که فرار کنه و من انچنان جیغی کشیدم که گوش پدرم تا دو ساعت سوت میکشید. خلاصه سرتون رو درد نیارم به هر زحمتی که بود پدرم موش رو گرفت و ما رو راحت کرد. البته هنوز حال مادرم خوب نشده و در توهم دیدن موش سیر میکنه.
The post داستان کوتاه و جالب درباره ورود موش به خانه appeared first on پرشین بکس.