در این مطلب با متن نوحه روز عاشورا در خدمت شما ذاکرین و علاقمندان به امام حسین (ع) خواهیم بود . برای مطالعه متن نوحه برای روز عاشورا با ما همراه باشید .
متن نوحه شب عاشورا
نوحه مکن ای صبح طلوع + صوت
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازیشان اهل نظر حیران است
گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع«یارب این بوی خوش از روضه جان می آید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟»
«یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟»
«عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!»
یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع«چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید؟
«چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟»
چه پیامی است؟ چرا موج گمان می آید؟
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان می آید؟
چه فضائی است؟ چرا تیر قضا پران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوعگوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست
شاه بنشسته، بر او حلقه یاران الست
«پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست»
چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوعوَه از آن آیتِ رازی که در آن محفل بود
«مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود»
«عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود»
«خم می بود که خون در دل و پا در گل بود»
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوعاین حسین است که عالم همه دیوانه اوست
او چو شمعی است که جانها همه پروانه اوست
شرف میکده از مستی پیمانه اوست
هر کجا خانه عشق است همه خانه اوست
حالیا خیمه گهش بزمگه رندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوعقل هوالله بزاید زلبش، رمز احد
لم یلد گوید و لم یولد و الله صمد
این تمنا ز احد در دل او رفته زحد
می وصلی بچشان – تا در زندان ابد
بشکنم – از خم وحدت که چنین جوشان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوعمحرمان حلقه زده در پی پیغامی چند:
«چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند»
«فرصتِ عیش نگه دار وبزن جامی چند»
که نماندست ره عشق مگر گامی چند
در بلائیم ولی عشق بلا گردان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوعامشب است آنکه «ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»
«با من راه نشین باده مستانه زدند»
«قرعه فال به نام من دیوانه زدند»
یوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوعهان که گوی فلک صدق به چوگان من است
ساحت کون و مکان عرصه میدان من است
دیده فتح ابد عاشق جولان من است
هر چه در عالم امر است به فرمان من است
پیش ما آتش نمرود گلِ بستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«هان و هان ناقه حقیم» مجوئید حیَل
«تا نبرد سرتان را سرِ شمشیرِ اجل»
«پیش جان و دل ما آب و گلی را چه محل؟»
«کار حق کن فیکون است نه موقوف علل»
بی فروغ رخ او ، جان و جهان بی جان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم
«قطع این مرحله با مرغ سلیمان» بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم
«آنچه استاد ازل گفت بکن»، آن بکنم
عاقبت خانه ظلم است که آن ویران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند»
و به تاریکی شب ره به کناری گیرند
صادقان زآینه صدق، غباری گیرند
صحنه مشهد ما صحن نگارستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
گفت عباس که: من از سر جان برخیزم
از «سر جان و جهان دست فشان برخیزم»
«از سر خواجگی کون و مکان برخیزم»
من «ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم»
این چه روح است و کرامت که در این یاران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
در شب قتل، نگفت از سر و سامان، زینب
«داشت اندیشه فردای یتیمان، زینب»
گفتی از یادِ پریشانی طفلان، زینب
داشت آن شب همه گیسوی پریشان، زینب»
این چه خوابی است که در خوابگه شیران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
ظهر فردا، قد رعنای حسین است کمان
باز جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان
«که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان»
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند:
صبر از این بیش ندارم، چکنم تا کی و چند؟
جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه قند
دستی اندر خم زلفی که چنین پیچان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»
«سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست»
نفس «همت پاکان دو عالم با اوست»
زخم شمشیر و سنان چیست؟ «که مرهم با اوست»
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوعشام فردا که رسد، زینبِ گریان و دوان
در هیاهوی رذیلانه آن اهرمنان
پرسد از پیکر صدچاک شه تشنه زبان
«که شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان؟»
جگر رود فرات از تف او سوزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوعاو که دربانی میخانه فراوان کرده است
نوش پیمانه خون بر سر پیمان کرده است
اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است
چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پریشانان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوعیارب این شام سیه را به جلالی دریاب
بال و پر سوخته را با پر و بالی دریاب
«تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب»
جشن دامادی جان را به جمالی دریاب
که عروسِ شرف از شوق حنابندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
متن نوحه عاشورا
متن نوحه دلبر ناز افرین یا ابوفاضل + صوت
واحد
دلبر ناز افرین یا ابوفاضل
باور و عشق و یقین یا ابوفاضل
ای امیر مه جبین یا ابوفاضل
ای امید واپسین یا ابوفاضل
علمدار کربلایی و وزیر مولایی
منم زیر سایه لطفت تویی که بالایی
امیر و فرمانده لشکر در عین سقایی
تو مارا میبینی ز بس که اقایی
پسر ام البنین یا ابوفاضل
که شدی قطع الیمین یا یا ابوفاضل ابوفاضل
ای علمدارت خدا یا ابوفاضل
با پیمبر هم نشین یا ابوفاضل
دل از اهل خیمه ها برده صدای قرانت
نماز احیا شد به خون و از قنوت دستانت
فدائیان حرم امروز همه در فرمانت
حرم در ارامش به حکم چشمانت
تیغ تیز مجتبایی یا ابوفاضل
قدرت خون خدایی یا ابوفاضل
ساقی لب تشنه هایی یا ابوفاضل
هر که گوید با نوایی یا ابوفاضل
تو هستی بابا الحوائج تا قیامت یا مولا
دخیلم یا حضرت عباس به نامت یا مولا
پناه زینب تو بودی و امامت یا مولا
سلام خورشید است به بامت یا مولا
غرق به خون برادرم یا ابوفاضل
خفته کنون برابرم یا ابوفاضل
خیز و ز جا و کن نظر یا ابوفاضل
قد خمیده مرا یا ابوفاضل
جامه صبر می درد یا ابوفاضل
زینب اگر که بنگرد یا ابوفاضل
دست بریده تو یا ابوفاضل
رنگ پریده مرا یا ابوفاضل
دو چشم خونین خود بگشا به چشمانم بنگر
نمانده قوت به زانویم که برگردم دیگر
ز جا بر خیز ای دلاور چون به خیمه زد لشکر
سرت تا ابرویت شکسته چون حیدر
اب نمیخورد دگر یا ابوفاضل
رقیه گر کند نظر یا ابوفاضل
مشک دریده تو و یا ابوفاضل
قد خمیده مرا یا ابوفاضل
زود بود که دشمنان زنند بر سر سنان
راس بریده تو و راس بریده مرا
طلایــهداری و سـرلشکــری و سقـــایی
تو راست ای همه سر تا به پــات آقـایی
گذشتـی از سـر و دادی طـلاق، دنیـا را
اگرچـه داشت ز سـر تـا قـدم خودآرایـی
چهارده صده رفت و هنوز هم شب و روز
به یاد تشنگیات چشم ماست دریـایی
شجاعت و ادب و عشق و غیرت و ایثـار
تمــام در تــو تجلــی کنـــد بـــه تنهـایـی
فقط دو دست تو را روی دست میگیـرد
کنــد چــو فاطمــه در حشـر، راهپیمـایی
امــام عصـــر کــه بـــا لشکـــر خـدا آیــد
حضــور اوست علمــداریات تمـاشــایی
سـلام بــاد بــه امالبنیـن کـه عبــاسش
ز خـوردسالی خـود بوده است زهــرایی
قمر به روی تو خندید و گفت رفته به کار
در آفتـــــاب جمــــالت تمـــــام زیبــــایی
مگــو کـه آب نــداری بیــا بـه خیمـه ببین
که چشم اهـل حــرم مـیکنند سقایی
به فیض بردن نام تـو ای مسیح حسین
عجب نه،گر دم «میثم»شـود مسیحایی
متن نوحه شب عاشورا
متن حرمت خواهش چشمای منه
حرمت خواهش چشمای منه
چه جوری دلت میآد گریه کنم
تو هوامو داشته باشی بسمه
آخه جز خودت به کی تکیه کنم
نذار نوکرت ازت جدا شه
نذار زندگیم از هم بپاشه
کمکم کن می خوام که برگردم
می دونم که فقط بدی کردم
السلام روح قالوا بلی
سلطان کربلا
حرمت خواهش چشمای منه
چه جوری دلت میآد گریه کنم
دیگه از دست خودم خسته شدم
نمی دونی این روزا چه حالی ام
من و از خودت بدون تو رو خدا
تو نگاه نکن به دست خالی ام
چشام خیسه باز دلم گرفته
دلم غصه ی حرم گرفته
یه نشونی بذار سر راهم
که سر اومد این عمر کوتاهم
السلام روح قالوا بلی
سلطان کربلا
اگه روز و روزگار زندگیم
می خواد اسمتو بگیره از لبم
بیا جونمو بگیر تموم بشه
غم دلواپسی های هر شبم
همین خوبه که به یادم هستی
در خونتو به روم نبستی
مثه بارون میریزه اشکامون
به ضریحت برسون دستامون
السلام روح قالوا بلی
سلطان کربلا
متن نوحه امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گمگشته پیدا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود
امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود
امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان این حلقه یغما می شود
امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد
فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود
ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد “حسان”
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود
کلمات کلیدی:
- جملات بسیار زیبا در مورد خواهر -
- متن نوحه برای شب عاشورا -
- متن نوحه شب عاشورا -
- نوحه شب عاشورا -
The post متن نوحه شب عاشورا appeared first on پرشین بکس.