Quantcast
Channel: پرشین بکس
Viewing all articles
Browse latest Browse all 5921

شعرهای عاشقانه و زیبا

$
0
0

شعرهای عاشقانه و زیبا

شعرهای عاشقانه

ایران از دیرباز سرزمین اشعار و عرهای و سروده هایی حماسی می باشد که بیشترین حجم این اشعار مربوط به عشق بوده و وصف داستان ها و سرگذشت افرادی بوده که عشق های جاودانه و تاریخی را به وجود آورده اند.در ادامه گوشه ای از این شعرهای عاشقانه و زیبا را برای شما عزیزان جمع اوری نموده ایم.

شعرهای  عاشقانه و زیبا

 برف باریده بر این جاده و جایت خالیست
دست در دست من اما رد پایت خالیست
روی این جاده ی یخ بسته ی بی مقصد آه
چقدر جاذبه ی گرم صدایت خالیست
امتدادیست پر از برف و پر از دلتنگی
جای نجوای تو و زمزمه هایت خالیست
آسمان صاف و زمین سرد و درختان سرسبز
جاده از بوی دل انگیز هوایت خالیست
گرچه با فوجی از احساس قشنگم اما
سطر سطر دلم از حرف و هجایت خالیست
ای پریشانِ پشیمان شده از خویش هنوز
کلبه ی شعر و غزل نیز برایت خالیس

 

********** شعرهای عاشقانه **********

نیمی از جان مرا بردی ، محبت داشتی
نیم باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی
بر زمین افتادم و دیدم به سویم می دوی
دست یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی
خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی
چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی
ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته است کاش
اندکی در مهربانی نیز همّت داشتی
من که خاکستر شدم اما تو هنگام وداع
کاش قدری بر لبانت آه حسرت داشتی

********** شعرهای عاشقانه **********

تو آمدی که بگویی: اگر… اگر می رفت…
تو آمدی و کسی داشت سمت در می رفت!
تو آمدی و چنان زل زدی به پوچی من
که داشت حوصله ی انتظار سر می رفت!!
تو آمدی و کسی گوشه ی غزل هی با
ردیف و قافیه هایی عجیب، ور می رفت
تو آمدی، کلماتی که مرد ساخته بود
شبیه صابون، از دست شعر در می رفت
از اینکه آمده تا… بیشتر پشیمان بود
از اینکه آمده تا… هرچه بیشتر می رفت!
اشاره کرد خدا سمت پرتگاه… ولی
به گوش من… و تو این حرفها مگر می رفت!
تو آمدی که بگویی… به گریه افتادی!
و پشت پنجره انگار یک نفر می رفت…

********** شعرهای عاشقانه **********

ای خاطره ی نیمه شبی، با تن تب دار
در سردی این هجر،مرا گرم نگهدار!
صیادی و دل، دام تو را،دانه ببیند
بیدل شده ام، در طلب مهر تو دل دار
سوزاندی و سر باز زدی، سر بنهادم
با جان و دل از بند وجودم سر این دار
از باده ی خونین سرشکم، شده ای مست
این مردم می خواره به راه است ز دیدار
ای آدم درمانده من از سیب گذشتم
تنها به خیـال تو،هوایم،شده تب دار
درمان مسیحـا، دل دیوانه پرست است
که آن هم نبود،از قبل عقل،پدیدار…

**********شعرهای عاشقانه و قشنگ**********

به نستعلیق قرآن می سپارم اشتباهم را
چه لذت بخش کرده خط چشمانت گناهم را
نمی دانم که لذت را بچسبم یا که غیرت را
بیندازم به تو یا که رقیبانم نگاهم را
چه مغرورم!ولی آنقدر زنجیرم به احساسم
که تا رد می شوی کج می کنم سمت تو راهم را
مرا آشفته ی خود کرده ای اما ببین مویت
چگونه رام خود کرده ست خودکار سیاهم را
برای بردن ایمان من لبخند هم کافی ست
همین یک شعله آتش می زند انبار کاهم را

**********شعرهای عاشقانه و قشنگ**********

بگذار تا مقابل روی تو بنگریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار بروی ما نکنی حکم از آن توست
باز آی که روی در قدمانت بگستریم
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
یکسر شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نه ایم اینست ابوالعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر می شنویم از تو ای عجب
نه روی آنکه مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما خود نمی رویم روان از قفای کس
آن میرود که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتاده اند که ما صید لاغریم

**********شعرهای عاشقانه و قشنگ**********

دوچشمان سیـاهش نوش دارد
نگاهش عاشقی مدهوش دارد
به دل گویم صبوری کن صبوری
که یا می میخورد یا وصف دوری
دلا خونین شوی در زورق عشق
دلا مجنون شوی در رویت عشق
اگر روزی رسدکز چرخ گرودن
عزیزم،دلبرم ،گردد پریشون
چنان کوبم به طاق آسمـانت
که لیلایت شود بیخود ز مجنون

**********شعرهای عاشقانه و قشنگ**********

ساز دل گفت که تو زمزمه ی ناب منی
صدف قعر دلی،گوهر جذاب منی
شیون عشقی و در دام نی افتاده دلت
گل نیلوفر و در غارت مرداب منی
آسمان دل من بی تو چه ابریست صنم
روی بگشای ،که تو زیور شب تاب منی
از حدیث نگهت ناز بسی شرمنده است
سجده گاهت شده دل ،داد که محراب منی
طره ی موی تو تابیده به جان و دل من
خلقت ناب خدایی تو که اعجاب منی
ساز من ،زخمه بزن بر دل تارم امشب
ساغر مستی و قاصد شده در خواب منی
شور شهنازی “فریاد”م و ماهور زنم
دف و سنتور و رباب دل بی تاب منی

**********شعرهای عاشقانه و قشنگ**********

اسب دل را من به عشق دیدنت زین مى کنم
کوچه را با ریسه هاى یاس آذین مى کنم
زهره وناهید و کیوان دوره گردروى تو
خوشه خوشه آسمان راغرق پروین مى کنم
ماه من مهتاب شبهاى خیال عاشقى
روى زیباى تو را صد بار تحسین مى کنم
دست رد بر سینه رندان عاشق مى زنم
در میان عاشقان عشق تو گلچین مى کنم
مست مستم از شراب نرگس چشمان تو
جرعه جرعه عشق من در جام زرین مى کنم
تا هم آغوشم شوى  در خلوت فرهاد دل
کام خود با شهد لبهاى تو شیرین مى کنم
چون که سرفصل تمام شعرهایم گشته ایى
نغمه هاى عاشقى را با تو تمرین مى کنم
اى همه دنیاى من رویاى قلب عاشقم
خواب شبهاى دلم را با تو رنگین مى کنم

********** شعرهای عاشقانه **********

نمی گیرد کسی مثل نفس در سینه جایت را
چه باشی چه نباشی دم به دم دارم هوایت را
بجای شعر موسیقی ست کار هر شب و روزم
در آوردم از آنوقتی که نت های صدایت را
که چون آوای حزن آلود یک ساز است،انگاری
خدا روز ازل با نی عوض کرده ست نایت را
شراب سیب بر لب می گذارم پیک پیک انگار
به هنگامی که می بوسم پیاپی گونه هایت را
تمام شهر پا در کفش من کردند از وقتی
که می بینند دایم در کنارم جای پایت را
نمی گویم پس از این از تو چیزی چون رقیبم شد
برای هرکسی تعریف کردم ماجرایت را…

********** شعرهای عاشقانه **********

ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست
جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست
تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم
صد گره در خم هر مویت و هر موئی شست
هر که چون ماه نو انگشت‌نما شد در شهر
همچو ابروی تو در باده‌پرستان پیوست
تا ابد مست بیفتد چو من از ساغر عشق
می پرستی که بود بی خبر از جام اَلَست
تو مپندار که از خودخبرم هست که نیست
یا دلم بسته‌ی بند کمرت نیست که هست
آنچنان در دل تنگم زده‌ئی خیمه‌ی انس
که کسی را نبود جز تو درو جای نشست
همه را کار شرابست و مرا کار خراب
همه را باده بدستست و مرا باد بدست
چو بدیدم که سر زلف کژت بشکستند
راستی را دل من نیز بغایت بشکست
کار یاقوت تو تا باده فروشی باشد
نتوان گفت بخواجو که مشو باده پرست

********** شعرهای عاشقانه **********

امشب دلم را در غزل جا میگذارم
امشب تو را با عشق تنها میگذارم
مانند مجنون در خیابان خیالم
یک شاخه گل در راه لیلا میگذارم
فواره ام ، دانم سرانجامم سقوط است
اما مسیرم را به بالا میگذارم
دل را برای عشق ، امشب وقف کردم
کردار دنیا را به فردا میگذارم
از بچگی احساس میکردم که روزی
مانند مجنون سر به صحرا میگذارم
امشب خودم را در غزل محبوس کردم
امشب تو را با عشق تنها میگذارم

********** شعرهای عاشقانه **********

لای دیوان باز شد ، حافظ صدایت کرده بود
این دل دیوانه در دیوان هوایت کرده بود…
لای دیوان باز شد ، « تیر دعا » رفت و نخورد
« اشک »، « راز سر به مهرم » را روایت کرده بود…
یک شب از یک پنجره یک دست ، دستم را گرفت
دست تنهایی که دل را رد پایت کرده بود…
دست من افتاد از پا ، پای من از دست رفت
این همان دستی ست که هر شب دعایت کرده بود…
بغض من سنگین شده ، پس تنگ یک آغوش کو ؟!
کاش روی خاک احساس رضایت کرده بود…
وعده ما یک هزار و سیصد و هشتاد و … عشق
با همان لحنی که با من آشنایت کرده بود…
می نشینی ، یک نفس مهمان شعرم می کنی
شعر زیبایی که همرنگ خدایت کرده بود…

 

منبع: فتوکده

The post شعرهای عاشقانه و زیبا appeared first on پرشین بکس.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 5921

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>